شکت عشقی
H love N
 
 

خوش آمدید به وبلاگ خودتان.نظر فراموش نشه دوستان


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 2 آذر 1398برچسب:, :: 11:52 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

مجید خراطها اینبار میخواهند دوباره توی تهران شاهکار کنند

امیدوارم که موفق باشند


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 11:57 :: توسط : مدیر وبلاگ

من به این پنجره عادت دارم
به خطوط عابر پیاده
که صاف صاف می برد مرا
زیرا طاق خنده های تو
این دریچه را اگر ببندی
کنار نسیم صبح می میرم !


 


ارسال شده در تاریخ : 13 آبان 1391برچسب:, :: 1:8 :: توسط : مدیر وبلاگ

کارت پستال-کارت های تبریک-پستال کارت-kart postal-تصاویر مناسبتی

رفت و آمد...رفت و آمد...رفت و آمد...

که از یاد برد چیزی به نام ماندن هم وجود دارد...

تسلیت قلب صبورم...تسلیت....

 


ارسال شده در تاریخ : 13 آبان 1391برچسب:, :: 1:8 :: توسط : مدیر وبلاگ

دردم این نیست که او عاشق نیست !

دردم این نیست که ،

معشوق من ازعشق تهی است !

دردم این است که ؛

با دیدن این سردی ‌ها ،

من چرا دل بستم . . . ؟!

23927994849828388580.jpg (500×448)

 


ارسال شده در تاریخ : 13 آبان 1391برچسب:, :: 1:8 :: توسط : مدیر وبلاگ


ای دل نگفتمت که گرفتار می شوی

با دست خود اسیر شب تار می شوی

ای دل نگفتمت که بمان و سکوت کن

دست از کسان بدار که بی یار می شوی

رفتی و بال بال زدی در هوای عشق

دیدی چه زود خسته و بیزار می شوی

با تو نگفتم ای گهر اشک بی دریغ

بر گونه ام مریز که تب دار می شوی

دیدم که می روی پی دیدار

گفتم مرو فسرده و بیمار می شوی

گفتم اگر که عاشقی ات پیشه هست و راه

رسوا چو عشق بر سر بازار می شوی

ای دل نگفتمت که تو هم با مرور عمر

آخر به دست دور زمان خوار می شوی

رفتی، هنوز هم به تو اندیشه می کنم

دانم که زود خسته از این کار می شوی


ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

    یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

        بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

             اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار

                  زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

            رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

        آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

   اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

    دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

         تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

              تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

                   پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی

                      تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی

                          داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن

                              رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون

                         تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

                   منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق

               نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

              تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

              عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

              گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک

                 نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

                     شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

                       و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

                          پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

                              اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

                              بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم

                              ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

                              روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد

                              بـه خـدا نـمــیـری از یاد


ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|


نمیدونم این روزهام چطور میگذره فقط میدونم که میگذره.با ابهام،با یک گیجی ممتد،با

خلسه ای بی پایان....شاید به آرامش قبل از طوفان بیشتر شبیه باشه.میدونم قراره

طوفانی در درونم اتفاق بیفته اما هیچ ذهنیتی در موردش ندارم...

ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

باز هم ترانه های ناتمام

 سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم

 چه می کند این پاییز با دلم!

 عجب حال و هوای عاشقانه ایست

 این روزهای خنک پاییزی

 نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد

 هر چند صبح تنهایی ست

 و آفتاب کوچک ظهرهایش

 با تمام نبودنت

 دلتنگی غروب غمناکش

 و سکوت دلگیر شب هایی که:

 جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند

 و این پاییز چه می کند با دل من!

 یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد

 و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم

 من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!

 اما به ندیدن تو...


ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

smsiha.net ghame eshgh جملات احساسی و عاشقانه مرداد 91

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...


ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

چه عاشقانه است این روزهای ابری

چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی

چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا

چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق

و من

چه عاشقانه زیستن را دوست دارم

عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم

عاشقانه سرودن را دوست دارم

عاشقانه نوشتن را دوست دارم

عاشقانه اشک ریختن را...

دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار

بهترین و عاشقانه ترین کسانم...

و من

عاشقانه می گریم...

عاشقانه می خندم...

عاشقانه می نویسم...

و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...


ارسال شده در تاریخ : 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

فقط میشه گفت فوق العاده قشنگه

 

جوابم کردن

 

اون خدا که من می دونم حتی آتیشش قشنگه...

 

جوابم کردن

 


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:39 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

کارتن خواب

 

توقع از کسی دیگه ندارم

تو که گفتی دلت می سوزه رفتی

 

تو گفتی برمی گردی قبل یک ماه

ولی یک ماه و ششصد روزه رفتی...

 

cartpostaleto.blogfa


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:39 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

هنوز خالیه جات

 

 

نرفته قولم از يادم هنوزم ساده و صافم

دارم اندازه قلبت با اشکام عشق مي بافم

 

تا روزي که تو برگردي به اين در خيره مي مونم

اگر چه دوري از دستم تو دوستم داري مي دونم

 

هنوز خاليه جات اينجا هنوز هم من وفا دارم

هنوز هم توي اين خونه من از هرچي دو تا دارم

 

يه وقتايي دو تا بشقاب مي چينم تو مي گي سيرم

يه وقتايي بدون تو باهات مهموني مي گيرم

 

منم کابوس شبهات و تويي روياي هرروزم

واسه هرشب دعا کردن دارم سجاده مي دوزم

 

اگر پاي درختي خشک با اشکام آب مي ريزم

خودم حاليمه بي جونه ولي از عشق لبريزم

 

همش حس مي کنم هستي نمي خوام ديگه تنها شي

يه حسي مي گه که بايد همين دوروبرا باشي

 

تو از شمعي من از بادم تو از شيشه من از سنگم

ولي برگردي قول مي دم ديگه باهات نمي جنگم

 

درخت خشک اين خونه با اشکام خيس و نم داره

اگرچه جون نمي گيره دلم تنهاش نمي ذاره

 

از اون روزي که تو رفتي هواي خونمون سرده

ديگه چند روزه که عطرت از اين خونه سفر کرده

 

بذار بد باشه رفتارت بهم بي مهري کن بازم

فقط برگرد که من بي تو با اين دنيا نمي سازم

 

تو پيشم نيستي اما من مي خندم توي تنهايي

تو روياهام يا من اونجام يا تو هميشه اينجايي

 

عزيزم چـِـت شده بازم چيه چرا باهام قهري

شنيدي درددل هامو آره کلشو از بحري

 

بيا برگرد به اون روزا منو بشناس تو ميتوني

نمي دوني چه دلتنگم تو اين شبهاي باروني


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:39 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

در حالی که همه منتظرن تا آلبوم مجاز آقا مجید وارد بازار بشه ،

باز هم آقا مجید طرفداران خودش رو غافلگیر کرده و این بار

با ساخت و ترانه سرایی و تنظیم دو تا آهنگ فوق العاده برای

آقا وحید ، داداش گلش ، طرفداراشو غافلگیر کرده

 

حتما این دو تا آهنگ محشر رو دانلود کنید

 

زیاد بال و پرت دادم

 

کی اومده به جای من

 

تو شبهام بعد تو قطعاً ، نه ماهی هست نه مهتابی

همش به فکر اینم تو ، تو آغوش کی می خوابی

 

از بس چشمای تو چرخید ، من از چشم تو افتادم

مقصر من بودم آره ، زیاد بال و پرت دادم...


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:39 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

این بار هم طبق معمول واقعا شاهکار کرده آقا مجید

فوق العادس این آهنگ

 

دانلود آهنگ شکستی بالمو

 

 

هـرچقـدر بد شـدی بازم حرف رفتـن نزدم

تو همش راهتو رفتی، من همش راه اومدم

 

تا به سختیــا رسیدیــم، خودتـو باختـی چرا

اگه دوریم دغدغت بود، دورم انداختی چرا

 

هـــرکــاری کــردم به چشت اصلا نیومـد

ببــخش عــزیزم که همیــن ازم بــراومــد

 

چی شد اون حس زلالت، اون دل ساده و صاف

لااقل دستشــو ول کــن جــلو مـن بی انصاف...

 

مــن دلم قــد یـه دریاست، طاقتـم خیلی کـم

نگیــر دستاشــو اقلا پیشــم انــقد مـحکم...

 

تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی

تو کنــار کشیـدی اما کـاش کنـار میـومدی

 

به هــر دری زدم کـه تــو آروم بگیــری

حـالا که خـوبه همه چی، تو داری میری

 

اگر چــه رفتــی عزیزم با عشـق تــازه

ولیـکن ایـن در رو به تـو همیـشه بــازه

 

یه روزی خسته می شی از پرسه و ولگردی

یا پشیمــون میشـی از این که منـو ول کـردی

 

تازه خواستم پـر بگیـرم که شکستی بالمو

تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو...

 

شکستی بالمو


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:39 :: توسط : مدیر وبلاگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لنا

 

 

 

هيچکس جوابي نداد همه ي کلاس يکباره ساکت شد همه به هم ديگه نگاه مي کردند ناگهان لنا يکي از

 

 

 

بچه هاي کلاس آروم سرشو انداخت پايين در حالي که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز

 

بود با کسي حرف نزده  بود بغل دستيش نيوشا موضوع رو ازش پرسيد .بغض لنا ترکيد و شروع

 

کرد به گريه کردن معلم اونو ديد و...

 


گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چيه؟

 

 

لنا با چشماي قرمز پف کرده و با صداي گرفته گفت:عشق؟

 

 

دوباره يه نيشخند زدو گفت:عشق... ببينم خانوم معلم شما تابحال کسي رو ديدي که بهت بگه عشق چيه؟

 

 

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولي الان دارم از تو مي پرسم

 

 

لنا گفت:بچه ها بذاريد يه داستاني رو از عشق براتون تعريف کنم تا عشق رو درک کنيد نه معني شفاهي

 

 

شو حفظ کنيد

 


و ادامه داد:من شخصي رو دوست داشتم و دارم از وقتي که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتي

 

 

که نفهميدم از من متنفره بجز اون شخص ديگه اي رو توي دلم راه ندم براي يه دختر بچه خيلي

 

سخته که به

 

يه چنين عهدي عمل کنه. گريه هاي شبانه  و دور از چشم بقيه به طوريکه بالشم خيس مي شد اما

 

دوسش

 

داشتم بيشتر از هر چيز و هر کسي حاضر بودم هر کاري براش بکنم هر کاري...

 

من تا مدتي پيش نمي دونستم که اونم منو دوست داره ولي يه مدت پيش فهميدم اون حتي قبل ازينکه من

 

 

عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزاي عشنگي بود  sms بازي هاي شبانه صحبت هاي يواشکي ما باهم

 

خيلي خوب بوديم عاشق هم ديگه بوديم از ته قلب همديگرو دوست داشتيم و هر کاري براي هم مي کرديم

 

من چند بار دستشو گرفتم يعني اون دست منو گرفت خيلي گرم بودن عشق يعني توي سردترين هوا با

 

گرمي وجود يکي گرم بشي عشق يعني حاضر باشي همه چيزتو به خاطرش از دست بدي عشق يعني از هر

 

چيزو هز کسي به خاطرش بگذري اون زمان خانواده هاي ما زياد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که

 

ديگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازين موضوع خيلي ناراحت شد فکر نمي کرد توي اين مدت

 

بين ما يه چنين احساسي پديد بياد ولي اومده بود پدرم مي خواست عشق منو بزنه ولي من طاقت نداشتم

 

نمي تونستم ببينم پدرم عشق منو مي زنه رفتم جلوي دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش

 

مي کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمي تونم بذارم که بجاي من تورو بزنه من با

 

يه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق

 

يعني حاضر باشي هر سختي رو بخاطر راححتيش تحمل کني.بعد از اين موضوع غشق من رفت ما بهم قول

 

داده بوديم که کسي رو توي زندگيمون راه نديم اون رفت و ازون به بعد هيچکس ازش خبري نداشت اون فقط

 

يه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لناي عزيز هميشه دوست داشتم و دارم من تا آخرين ثانيه ي

 

عمر به عهدم وفا مي کنم منتظرت مي مونم شايد ما توي اين دنيا بهم نرسيم ولي بدون عاشقا تو اون دنيا

 

بهم مي رسن پس من زودتر مي رمو اونجا منتظرت مي مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

 


 

 

 

 

دوستدار تو (ب.ش)لنا که صورتش از اشک خيس بود نگاهي به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان مي کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گريه مي کرد گفت:آره دخترم مي توني بشيني

 

 

 

 

 

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گريه مي کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت:

 

 

 

پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا براي مراسم ختم يکي از بستگان

 


لنا بلند شد و گفت: چه کسي ؟

 

 

ناظم جواب داد: نمي دونم يه پسر جوان

 

 

دستهاي لنا شروع کرد به لرزيدن پاهاش ديگه توان ايستادن نداشت ناگهان روي زمين افتادو ديگه هم بلند نشد


 

 

خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد؟          خواهان کسي باش که خواهان تو باشد
خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد؟          آغاز کسي باش که پايان تو باشد

 

 

 

 

لطفا نظر بدین دوستان

 


 


ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1391برچسب:, :: 10:14 :: توسط : مدیر وبلاگ


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 1:27 :: توسط : مدیر وبلاگ

هنوز هم میان سایه­ های ترکیده اتاق تنهایی

 به صندلی انتظار تکیه داده ­ام و می­ ریسم دقایق را...

از جنس غم شده تار و پود زندگی­ ام و رنگ درد به خود گرفته

لحظه­ های سرد جدایی...

بیا و برچین گل پونه­ های صبر را از روی پیراهن تنهایی ­ام

بیا تا عاشقانه هجا کنم طلوع دلنشین ابروانت را

در میان پروانه­ های وصال دشت جنون...

چقدر سنگین شده قلب رنگ پریده­ ام در برهوت صدایت...

آرام آرام گام­های ترنمی­ات را به سوی نگاه دردمندم بردار

می­ خواهم حک کنم خاطرات غمزده­ ی جدایی را

میان خطوط دفتر فراموشی­ات...!

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 1:21 :: توسط : مدیر وبلاگ

تکیه به شونه هام نکن * تو که نمیمونی پیشم

ما که بهم نمیرسیم * بسه دیگه بزار برم...

حتی توی خواب و خیال * حتی توی فنجون فال

قسمت ما یکی نشد * گله دارم از روزگار

برو مزاحمم نشو * دیگه نگیر سراغ من

نهال عشق و بسوزون * آتیشش بیفته بینمون

تا که جدایی سخت نشه * عشق ما از این بیشتر نشه...

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 1:18 :: توسط : مدیر وبلاگ

با سلام خدمت تمام عاشقان و هواداران همیشگی مجید خراطها.

استاد مجیدخراطها در ۷ مهر ۱۳۶۰ چشم به جهان گشود .

استاد مجید خراطها فارغ التحصیل رشته هنر و افتخار حضور با گروه های سنتی و پاپ

دارد.استاد خراطها سال های زیادی را با آموزش ساز طی کرد



ارسال شده در تاریخ : 8 آبان 1391برچسب:, :: 23:22 :: توسط : مدیر وبلاگ

خدارو صد مرتبه شکر که مطلع شدیم مجید خراطها سلامتی خودشان را دوباره بدست آوردن.آرزوی موفقیت داریم نسبت به این بزرگوار


ارسال شده در تاریخ : 8 آبان 1391برچسب:, :: 23:22 :: توسط : مدیر وبلاگ

800x600

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه.کسانی که تمایل دارن که از آخرین اخبار از زمان و مکان برگزاری کنسرت و... اطلاع یابند لطفا نام و نام خانوادگی،محل سکونت و تاریخ تولد خود  را به شماره ی زیر ارسال کنند.۳۰۰۰۴۸۰۴۸۰


ارسال شده در تاریخ : 8 آبان 1391برچسب:, :: 23:22 :: توسط : مدیر وبلاگ

در عالم تجرد و تلاش برای یافتن شخص مناسب، همیشه این امکان وجود دارد که پس از مدتی معاشرت با شخصی جذاب یا قابل قبول، با جمله ناراحت کننده ای از این دست روبرو شوید: "ما به درد هم نمیخوریم" یا " این رابطه به جایی نمیرسه. گذشته از این که دنیا بر سرتان خراب میشود، چه کار دیگری میتوانید انجام دهید؟ گریه کنید؟ سعی کنید او را به ادامه دادن رابطه تشویق کنید؟ وسایلش را از پنجره به بیرون پرتاب کنید؟ آنچه مسلم است این است که شما خود را در یک کشمکش احساسی شدید خواهید یافت. اما برای بازگشت به زندگی طبیعی، روشهای متعددی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره کرده ایم

                      (لطفا برای مشاهده کل متن به ادامه مطلب مراجعه کنید)

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 16:47 :: توسط : مدیر وبلاگ

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان.پیشاپیش فرا رسیدن عیدسعیدقربان رو به همه ی دوستان تبریک عرض میکنم.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 22:25 :: توسط : مدیر وبلاگ

ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير
باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

عاشقانه

 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش...

(لطفا برای دیدن تمامی جملات به ادامه مطلب مراجعه کنید)

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 22:21 :: توسط : مدیر وبلاگ

گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست


_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

 

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم

 

(لطفا برای مشاهده ی تمامی اس ام اس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید)

 

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:32 :: توسط : مدیر وبلاگ

آسون وداع کردم باهات با این که می‌مردم برات
کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی می‌افتادم به پات

خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیم‌و تو چشمای بارونیم ببین

هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون

 

رفتی و من تنها شدم با این غم نامهربون
هر جا پیِ‌ت گشتم ولی هیچ جا نبود از تو نشون

دلخوش به این بود تو هم گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا می‌کنی با کوله‌باری خاطره

هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون


ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:30 :: توسط : مدیر وبلاگ

خاطرات خیلی عجیبند

گاهی اوقات می خندیم ب روزهایی که گریه کردیم

و گریه میکنیم برای روزهایی که می خندیدیم...

                              ********************************************

دلم برای سادگیم میسوزد

وقتی دستاتو مشت میکردی و میگفتی گل یا پوچ؟

تو دلم میگفتم دستای تو....

                              *********************************************

چند ساعتی با هم بودیم

من به تو نگاه میکردم

تو به ساعتت

تو قرار داشتی و من بیقراری

                             **********************************************

وقتی کسی تو را دوست دارد

شیوه بیان اسم تو در صدای او متفاوت است

تو میدانی که نامت در لبهای او ایمن است

                            *********************************************

و عشق...

بهانه خوب تنها ماندن است

عاشق شوید تا تنهایی در شما عمیق و ماندگار شود

                           **********************************************

مترسک ناز میکند

کلاغ فریاد میکند

و من سکوت میکنم

این مزرعه زندگی من است

خشک و بی نشان

                         ***********************************************



ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:22 :: توسط : مدیر وبلاگ

 یادم میاد   ***   ثانیه های آخر،
       گفتی:      ***   میرم اما میام به زودی!

       چشمامو  ***  بستم نبینی اشکمو!
       چشمامو  ***  وا کردم و رفته بودی…
       قرار نبود   ***  چشمای من خیس بشه!
       قرار نبود   ***  هر چی قرار نیس بشه!
       قرار نبود   ***  دیدنت آرزوم شه!
       قرار نبود   ***  که اینجوری تموم شه…


ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:21 :: توسط : مدیر وبلاگ

 
دفتر عشـــق كه بسته شـد 
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــ دم 
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون 
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم 
اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــود 
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــد 
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــت 
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد 
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــو 
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــد زدم 
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــت 
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــدم 
از تــــو گــــله نمیكنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــم 
از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم 
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــودم 
چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــیم 
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــن 
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه 
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــ ــــــــو 
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه 
دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ـرزه 
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو 
ازاون كه عاشقـــت بود 
بشنواین التماسرو 
............... 
......... 
....

ارسال شده در تاریخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:18 :: توسط : مدیر وبلاگ

s2.picofile.com/file/7222351826/Unknown_Artist_Unknown_Album_01_Track_1.mp3.htm

لطفا برای دانلود اهنگ روی لینک بالا کلیک بزنید.

یکی از جذاب ترین ترانه های سال می باشد.لطفا از دستش ندهید


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 15:24 :: توسط : مدیر وبلاگ

تو عوض شدی نگو نه
عزیزم بگو که چت شد
تو نخواستی و دل من
اشتباهی عاشقت شد
دل تو به قلب تنهام
نسپردی و سپردم
حالا می فهمم که اصلآ
من به درد تو نخوردم
چی می شد اگه عوض شه
لحظه ایی جای من و تو
وای چقدر فاصله داره
فکر و حرفای من و تو
مگه مثل من عزیزم
کسی هست تو اون حوالی
مثل من سر کنه با تو
روزگارشو خیالی...

(برای مشاهده کل متن و دانلود ترانه به ادامه مطلب مراجه کنید)



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 14:35 :: توسط : مدیر وبلاگ

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
 
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
 
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
 
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
 
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
 
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
 
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
 
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
 
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم....

)                                                                                       لطفا برای مشاهده کل متن به ادامه مطلب مراجعه کنید(

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 14:31 :: توسط : مدیر وبلاگ

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
 
 
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 

 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.




 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 14:27 :: توسط : مدیر وبلاگ

ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 20:13 :: توسط : مدیر وبلاگ

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ
با سلام و خسته نباشید خدمت تمام بیننده های این وبلاگ.من حسین هستم ازCFZ
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شکت عشقی و آدرس shekaste-eshghi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 42535
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content